نگاهی در بازشناسی هویت افغانی اسلامی” اخلاق طبابت” A Historical View of Afghani Background of Medical Ethics
This article written just in Dari Language about 3000 years back historical background of Medical Ethics in our literature .
این مقاله تنها به زبان دری نوشته شده ، برای معلومات بیشتر کلید ” بیشتر بخوانید ” را کلیک کنید . سپاس
======================================================================
نویسنده : دکتور نبیل پاکطین
در عصر حاضر و در جهان علوم نوین ، اخلاق طبابت شاخه ی از اخلاق کاربردی مسلکی (professional Applied Ethics) و اخلاق حیاتی یا (Bioethics) بشمار رفته که کوشش می کند اخلاق را به گونه زیربنا در حیطه عمل و تصمیم گیری دکتوران نهادینه بسازد . اکثر دکتوران جوامع طبی فکر می کنند که اخلاق طبابت نشات گرفته از اصول حاکم بر فرهنگ و تمدن غرب میباشد ، که بعضی از مفاهیم آن همخوانی با مبانی فرهنگی جامعه ما ندارد . زیرا سیر تکامل تاریخ علم در اروپا بعد از دوره رنسانس سیری منحصر به فرد خود را سپری کرد که منجر به بروز و حاکمیت اندیشه های سکیولاریسم به عنوان شرط اساسی زیستن در قرن حاضر و تمدن جدید گردید ولی آنها بیخبر ازین دقیقه اند که اساس اخلاق “خدا” است و اگر خدا را از زیر بنای اخلاق برطرف کنیم ، اخلاق فرومیریزد و این بر میگردد به معتقدات فرهنگی ما بیشتر از دونیم هزار سال قبل از امروز ( حتی قبل از بقراط ) چون اطباء دوره زرتشت و بعداً تمدن های اسلامی که در آنزمان غرب در سقوط تمدن بسر میبرد.! چنانچه شاگردان از انگلستان به علت نبود سیستم طبی خاص میخواستند که نزد ابن سینا درین خطه آمده و علم طب را فراگیرند که درین زمینه غرب مصروف ساختن یک فلم تاریخی ابن سینا به عنوان محور طبابت زمانش است .
هرچند یکی از مشکلات مبرم و اساسی در کشور ما اینست که مثل دیگر کشور ها یک سوگند نامه متعارف با وفق سوگند نامه هیپوکرات و سوگند نامه بین المللی نداریم ، یک سوگند نامه که با حفظ معتقدات دینی و فرهنگی مارا متعهد به سوگند مان نماید که پاسخگویی اخلاقیات و تعهدات یک دکتور باشد . این خود یک فاجعه و نقص اخلاقی وهمچنان یک راه گنجشکک قانونی قبح انجام در سیستم تحصیلی و عمل مسلک طبابت است .!
اخلاق اساسی ترین رکن انسان “بودن” و “ماندن” و “شدن” را در روزگاری به ارمغان آورده که انسان به عنوان یک نوع در حال تباه شدن است و قربانی و مسخ اندیشه های نجات بخش خود می شود . این همه در” روزگاریست که زندگی سخت آلوده هست و انسان ماندن سخت دشوار ، هرروز جهادی کرد تا انسان ماند و هر روز جهادی نمیتوان” .!
در میان شعب مختلف اخلاق مسلکی اخلاق طبابت از اهمیت منحصر به فردی برخوردار است ، زیرا موضوع مورد مطالعه آن شریفترین موجود هستی یعنی انسان است . در باره جایگاه ارزشمند طب همین بس که پیامبر اکرم ( ص ) فرمودند : ” العلم علمان ، علم الادیان و علم الابدان “ یعنی دانش بر دوقسم است علم دین شناسی و طب . این تقسیم درین حدیث ناظر به هدف علم ، خصوصاً علوم اجتماعی و علوم طبیعی و طب است . از دیر مدت در آثار و نبشته های گرانبار ادبیات دری از جمله در “چهار مقاله ” نظامی عروضی آن نویسنده نامدار چنین توصیف یک طبیب شرح شده است :” اما باید طبیب رقیق الخلق ، حکیم النفس و جید الحدس باشد … و هر طبیب که شرف انسان نشناسد رقیق الخلق نبوده و تا منطق نداند ، حکیم النفس نبوده و تا موید به تایید الهی نبود ، جید الحدس نبود و هرکه جیدالحدس نبود به معرفت علت نرسد”.
اهوازی گفته است :” از مردمان پست و سفله مانع شوید که این علم شریف را فراگیرند” و وی درین بابت می افزاید : “طبیب باید حلیم و پاک چشم و مهربان و خیررسان و خوش زبان و در درمان بیماران به خصوص مسکینان و فقرا به جد بکوشد و در فکر سود و اجر ازین دسته نبوده ، بلکه اگر ممکن شود دارو را از کیسه ی خود به آنها دهد و اگر این کار ممکن نگردد به درمان آنها پرداخته ، شب و روز به بالینشان حاضر شود ، خصوصاً اگر بیماری آنها حاد و تند باشد ، چرا که بیماری های حاد زود دگرگونی و تغییر پیداکنند “.
در باره ارزش اخروی علم طب در کتاب کلیله و دمنه چنین آمده است :” پوشیده نماند که علم طب نزد همه خردمندان در تمامی دینها ستوده است و بهترین طبیبان آن است که معالجه بیماران را به جهت توشه آخرت انجام دهد که بملازمت این سیرت نصیب دنیا هر چه کامل تر بیابد و رستگاری عقبی مدخر گردد ” . ” به صواب آن لایق تر که بر معالجت مواظبت نمایی و به آن التفات نکنی که مردمان قدر طبیب ندانند ، لکن در آن نگر که اگر توفیق باشد و یک شخص را از چنگال مشقت خلاص طلبیده آید ، آمرزش براطلاق مستحکم شود ” .
بزگترین مکتب های ماتریالیست از اظهار استدالال اخلاقیات شان عاجز بودند، این نقطه شکست فلسفه شان بود و پیشرفت های علمی بشری زمانی برای نوع بشر مفید و ثمر بخش است که از پشتوانه ی اخلاقی برخوردار باشد . آخر حزب کارگر فرانسه برای دلیل تراشی و توجیه عجز خود گفتند ما در دانش و عمل ماتریالیست ولی در اخلاق آیدیالیست هستیم این چیزی بود که بنیانگذارن این آیدیالوژی ازش گریز می کردند . با عطف به سخنان بالا ما به تعریف اصلی اخلاق که در سالها در محدوده بی تعریفی زیسته بود میرسیم که اخلاق چیزی نیست جز آنچه برخود میپسندی بردیگران هم بپسند و یا عمل اخلاق آنست که کار خیر را بدون در نظر داشت مزد یا پاداش و یا بخاطر کدام دلیلی انجام دهیم ، ما انسانیم و لازمه ی انسانی مان آنست که باید نیکو و اخلاقی باشیم و این دقیقه اساس ماندن مان را در روی زمین به عنون یک نوع رقم خواهد زد . علم ، تخصص و تجربه بر پایه ی تعهد استوار است که تعهد بدون بهره مندی از اخلاقیات پاسخگوی ضروریات مقتضی نبوده ، و حتی مشکل زا است . اخلاق به عنوان چراغ این هدایات محسوب می شود . در راستای طبابت نیز این سخن صادق است . مبادرت به تسکین و تشفی آلام دردمندان و تلاش در سالم سازی عقل های سلیم خود بیشتر از همه یک بحث اخلاقی است .
یکی از موارد که اهمیت اخلاق طبابت به گونه غیر مستقیم در میدان طبابت وشن میسازد همانا اتکال طبیب به خداوند است ، و یاد خدا در طبابت نقش برجسته و از پیشینه تاریخی برخوردار است . اساس اخلاق هم بر خدا استوار است ، چون اخلاق موضوع معنوی است و اساس معنویات عقیده ی بخدا است ، هرچند دانشمندان بیشماری غربی در برهه های مختلف از زمان کوشیده اند که خداوند را از زیربنای اخلاق فروکشند و وجدان اخلاقی را به عوض نهادینه سازند ولی ناکام بوده است ، مراجعه شود به دوره اخلاق سیاه فرانسه که کوشیده بودند وجدان را زیربنای اخلاق سازند در نتیجه در میابیم که اگر خداوند را از زیربنای اخلاق برطرف کنیم ، اخلاق فرومیریزد . در مطالعات جدید قرن بیست و یکم نقش proxy prayer یا دعای نیابتی در بیماران وخیم خالی از مفاد نبوده و مدارک تحقیقی هم درین زمینه موجود است . یک طبیب با منطق هرگز به بن بست مآخذ نرسیده به عنوان آخرین مآخذ ، بیمار را به طبیب واقعی همگان خداوند متعال رهنمایی می کند .
به قول بیدل :
از نقش تو دارد خلل آیینه ی تحقیق
هرجا اثر وهم و گمان رفت یقین ماند
نزد زرتشتیان قدیم ، بهترین طبیبان آنهایی بودند که طبابت را فقط برای عمل شفابخشی آن انتخاب می کردند و بدترین گروه کسانی بودند که سبب بدنامی این حرفه می شدند .
تمام کشمکش های طبی که مملو از تضاد ها و تناقضات، ابطال و اثبات ، حسن و قبح مدارک و شواهد طبی است که اساس آنرا جهانی مادی که محور علم قرن حاضر را تشکیل می دهد ، اما نباید نقش انسان را که محور و هدف این علم است نادیده گرفت ، انسان بخاطر علاج و تداو ی خود و دیگری باید در صدد راه حل های مادی بر میخاست ، و کشف می کرد ، مطالعه می کرد ، درمان میکرد تا اینکه قرن بیست و یکم را که اوج پیشرفت علمی جهان است و حتی بدین سبب بنام قرن “جینوم” یاد میشود به ارمغان آورد . اما نباید انگیزه های معنوی را به عنوان نقطه آغاز به حصول این اهداف نادیده گرفت . !
یکی از اساسی ترین فرق های مادی و معنوی و مکاتب و آیدیولوژی های قرون همانا هستی “existence” و ماهیت “essence” است ، مکاتب مادی به این باور اند که تقدم هستی بر ماهیت اساس آغاز کار است ، یعنی اول انسان پیدا شده بدون اینکه از قبل در مورد ماهیت آن فکر شده باشد ، بعداً هرچه بوده خودش آفریده ، یعنی اول انسان بوجود آمده و بعداً بخودی خود ماهیتی برای خود ساخته و در آن پرداخته و اسیر آن شده است ، یعنی جهان بی معنی است ، اول آفریده شده بعداً ما برایش معنی بخشیدیم . ولی مذاهب و اکثراً مباحث معنوی براساس تقدم ماهیت بر وجود است ، یعنی امکان نداره که یک موجود بی معنی برای خود معنی ببخشد و سردرگم و بی جهت بوجود آید و بعداً برای خود وسیله و هدف بسازد ، اول ماهیت انسان ساخته شده ، بعداً در آن قالب با اختیار خود بوجود آورده و زیسته است . پس کشف تمام دستآورد های مادی بربنای انگیزه معنوی بوده است ، که تعهد از جمله ملزمات لاینفک اخلاقی آن بشمار می رفته است .
اولین برخود بیمار و طبیب اساسی ترین نکته قابل ملاحظه لازمه اخلاقیات یک “طبیب” است ، اعتبار ، علاج ، رازداری ، تشخیص و تداوی از همین برخورد نخست آغاز میشود که امروز در معاینات فزیکی بیمار “First Impression is the Last Impression” کاراترین وسیله ی تشخیص و درمان بیمار است . اکثر بیماران به دلیل رتب علمی طبیب نزدش مراجعه نکرده که به اساس رقاقت خلقی ، نحوه برخورد ، احترام به سخنان و راز های وی را اولویت می دهد و وقتی که یک بیمار به بیماران دیگر توصیف طبیب خود را می کند اکثراً در مورد علاقه و کشش عاطفی آن طبیب علت مراجعه خود را بیان می کند .
از جمله ده عنصر اخلاق حسنه که همچنان در اسلام نیز به آن اکیداً تاکید شده است ، یکی آن “وفاء به عهد ” است ، که” تعهد” یا Commitiment”” اساسی ترین رکن اخلاقی و انسانی و قرار داد های اجتماعی را تشکیل می دهد . درطبابت هم از بدو پیدایش این مسلک به دلیل نهادینه شدن “اخلاقیات” در زیربنای این مسلک “تعهد نامه ” را زیر متن سوگند نامه هیپوکرات یا بقراط میخوانند . اما باید دانست که در آن زمان در غرب نظر به عدم گسترش علم طبابت در غرب به گونه سیستماتیک این سوگند نامه خوانده نمیشد صرف در اعلاميه ژنو كه پس از جنگ جهاني دوم در سال 1948 توسط انجمن طبی جهاني (WMA) تهيه گرديد در حقيقت سوگند نامه روزآمد شده بقراط مي باشد. ولی به علت داشتن فرهنگ غنی و پیشرفت فوق العاده که ما در آنزمان نسبت به غرب داشتیم در آنزمان یعنی بیش از هزار سال قبل نیز به حرمت والای که فلسفه طبابت با فلسفه انسانی و عرفانی نیاکان ما گره خورده بود سوگند نامه بقراط درین خطه خوانده میشد ، چنانچه در کتاب قابوسنامه ( که در 475 قمری تالیف شده است ) در باب ” اندر ترتیب علم طب” چنین آمده است ” ” معالج باید که وصاصای بقراط خوانده باشد تا اندر معالجت شرط امانت و راستی بجای تواند آورد و پیوسته خوشتن پاک و جامه پاک و مطیب دارد و چون برسر بیمار شود با بیمار تازه روی و خوش سخن باشد و بیمار را دلگرمی دهد که تقویت طبیب بیمار را قوت حرارت غریزی بیفزاید ” . درین سوگند نامه بقراط ، فاصله شرق زدگی و غرب زدگی دیگر وجود نداشت ، تنها طبابت به عنوان یک مسلک متحد الشکل “Uniform” در همه جهان شناخته میشد چنانچه تاکنون این ستاندارد های یونیفورم آن در تمام دنیا در عین زمان جامه ی عمل می پوشد . ارتباطات بین قاره از هزاران سال بین اطباء کمافی سابق ادامه داشته است ، این تنها سوگند نامه بقراط نبوده که ما باید بخوانیم ، زمانیکه حدود هزار سال قبل از امروز(میلادی1037-980) کتب ابن سینا مشهور ترین دانشمند ، فیلسوف و طبیب جهان اول به زنان عربی و بعداً بزبانی یونانی ترجمه میشد و در یونان در آتن در باغی بنام “اکادمی” آثارش تدریس میشد ( که کلمه اکادمی هم ازین باغ مشتق شده که یگانه دانشگاه فلسفی معاصرش بشمار میرفت) و به احترام حرمت والای وی لباس متعارف وی را که همانا قبا و عمامه ( به اصطلاح عوام دستار و ردا ) را به تن می کردند که همانا لباس متعارف فعلی افغانی و مردم بلخ است . همچنان این سنت برمی گردد به قرون دوازده و سیزده میلادی زمانی که دانشگاه ها هنوز به گونه فعلی آن نهادینه نشده بود و در کلیسا ها تدریس میشد و در حین تدریس چنین البسه به افتخار ابن سینا به تن میشد که همانا لباس اکادمیک یا Academic Gown یا Academic dress است که امروز ما نادانسته با افتخار غرب در مراسم فارغ التحصیلی در مراحل فراغت از دور لیسانس ، ماستری و دکتورا ، آنرا به تن می کنیم . این یک افتخار دیگر از کشور و دانشمند های ماست که جهان آنرا از هزار سال به این طرف به افتخار ابن سینا ما به تن می کند ، ابن سینا که یگانه طبیب دقیق و رقیق و مبتکر عصرش بشمار میرود . هرچند امروز شکل این لباس اکادمیک را کمی تغییر داده اند به تعداد پوپک های آویزان اطراف آن افزوده اند ولی باد دانست که تمام فارغ التحصیل های جهان آنرا به احترام والای پدر علم جهان “ابوعلی ابن سینا” می پوشند . غربی ها وی را بنام Avicenna یاد می کنند ، مع الاسف وقتی که از یک شرقی و خصوصاً افغانی پرسان شود که این لباس را چرا می پوشید ؟ وی شانه بالا انداخته و نمیداند ولی غربی میگوید که که به احترام “آوی-سنت” که همانا آویسینا یا Aveicenna هست ، ولی درنجا یک جعل مشهود به چشم می خورد ، از ابن سینا ، آوی سینا ساخته و بعداً آنرا به ” سنت saint=” یعنی قدیس تحریف کرده اند ، در حالیکه ابن سینا قدیس نبوده است . !
طب واخلاق طبابت در بين مردم آریایی از قدمتي طولاني برخوردار است. سابقه طبابت درین خطه طبق برخي منابع مربوط به دوران قبل از بقراط مي باشد .این طب باستانی با آیین رزتشت و تعلیمات اوستا پیوند جدایی ناپذیری داشته است که از قدیمی ترین عصر حرفه طبابت را دیانت گره خورده است . طبیبان از طبقه روحانیون که عالی ترین طبقه از چهارطبقات ( روحانیون ، سربازان ، کشاورزان و صنعتگران ) بودند برگزیده میشدند . این طبقه رشته الهیات و طب را همزمان تحصیل کرده و بعد از فراغت اساسان این رشته ها یکی ازین دو را انتخاب کرده و ادامه میدادند . موبدان زرتشتی ( علمای زرتشی ) برحسن انجام اخلاق طبابت نظارت می کردند و در کمک به بینوایان امر میکردند .
“در بخش “ونداديد” اوستا گفتارهايي در بابت خصوصیات بیمار آمده است. شرايط طبيب اين بوده که اولا کتب زيادي مطالعه کرده و در فن خود تجربه کافي داشته باشد ثانيا با صبر و حوصله به سخنان بيمار گوش فرا دهد و بيمار را با وجداني بيدار معالجه کند و ثالثا از خدا بترسد. در آئين زرتشت مهارت در درمان بيماران تنها معيار يک طبیب شايسته نبود بلکه شخصيت اخلاقي و دارا بودن وجدان در رتبه اي اولي تر قرار داشته است. زرتشتيان نسبت به اعمال خلاف چون سقط جنين بارداري غير مشروع و خطاهاي طبی تعصب وحساسيت خاصي داشتند.”
“کليله و دمنه که در زمان ساسانيان به وسيله برزويه طبيب به فارسي ميانه ترجمه شده است در بابت نخست خود برخي از صفات طبيب خودب را بر مي شمرد از جمله چنين بيان ميکند: فاضل تر اطبا آن است که به معالجت از جهت ذخيره آخرت مواظبت نمايد. به صواب آن لايق تر که بر معالجت مواظبتنمايي و بدان التفات نکني که مردمان قدر طبيب ندانند”.
حکیم نظامی گنجه ای نیز گفته است:
می باش طبیب عیسوی هُش اما نه طبیب آدمی کُش
در قابوسنامه در اوصاف طبیب چنین گفته شده است :
مجرَّب بودن طبیب
توصیه: “و معالج باید که تجربت بسیار کند و تجربت بر مردم معروف و مشهور نکند، و باید خدمت بیمارستان ها کرده باشد و بیماران بسیار دیده و معالجت بسیار کرده باشد تا علت های غریب بر وی مشکل نشود، و آنچه اندر کتب خوانده باشد، به رأی العین همی بیند و به معالجت اندر نماید”.
نگهداری راز بیمار
توصیه: “باید که طبیب وصایای بقراط خوانده باشد، تا اندر معالجت بیماران، شرط امانت و راستی به جای تواند آورد و پیوسته خویشتن، پاک و جامه، پاک و طیب دارد”.
امید دادن به بیمار و رفتار خوش با او
توصیه: “باید که طبیب چون بر سر بیمار شود، با بیمار، تازه روی و خوش سخن باشد و بیمار را دل گرمی دهد که تقویت طبیب بیمار را، قوت حرارت غریزی بیفزاید و در درمان او مؤثّر افتد”.
متن سوگندنامه بقراط
من به آپولون، طبیب آسکليپوس، هيژيا و پاناکيا سوگند ياد مي کنم و تمام خدايان و الهه ها را گواه میگيرم که در حدود قدرت و بر حسب قضاوت خود مفاد اين سوگند نامه و تعهد کتبی را اجرا نمايم. من سوگند ياد مي كنم که شخصی را که به من حرفه طبابت خواهد آموخت مانند والدين خود فرض کنم و در صورتی که محتاج باشد درآمد خود را با وی تقسيم کنم و احتياجات وی را مرتفع سازم. پسرانش را مانند برادران خود بدانم و در صورتی که بخواهند به تحصيل طب بپردازند بدون مزد يا قراردادی حرفه طبابت را به آنها بياموزم. اصول دستورهای کلی، دروس شفاهی و تمام معلومات طبی را جز پسران خود، پسران استادم شاگردانی که طبق قانون طبی پذيرفته شده و سوگند ياد کرده اند به ديگری نياموزم. پرهيز غذايی را بر حسب توانايی و قضاوت خود به نفع بيماران تجويز خواهم کرد نه برای ضرر و زيان آنها و به خواهش اشخاص به هيچ کس داروی کشنده نخواهم داد و مبتکر تلقين چنين فکری نخواهم بود. همچنين وسيله سقط جنين در اختيار هيچ يک از زنان نخواهم گذاشت. با پرهيزگاری و تقدس زندگی و حرفه خود را نجات خواهم داد. بيماران سنگ دار را عمل نخواهم کرد و اين عمل را به اهل فن واگذار خواهم نمود. در هر خانه ای که بايد داخل شوم برای مفيد بودن به حال بيماران وارد خواهم شد و از هر کار زشت ارادی و آلوده کننده به خصوص اعمال ناهنجار و با زنان و مردان خواه آزاد و خواه برده باشند اجتناب خواهم کرد. آنچه در حين انجام دادن حرفه خود و حتی خارج از آن درباره زندگی مردم خواهم ديد يا خواهم شنيد که نبايد فاش شود به هيچ کس نخواهم گفت زيرا اين قبيل مطالب را بايد به گنجينه اسرار سپرد. اگر تمام اين سوگند نامه را اجرا کنم و به آن افتخار کنم از ثمرات زندگی و حرفه خود برخوردار شوم و هميشه بين مردان مفتخر و سربلند باشم، ولی اگر آن را نقص کنم و به سوگند عمل نکنم از ثمرات زندگی و حرفه خود بهره نبرم و هميشه بين مردان سرافکنده و شرمسار باشم.
متن سوگندنامه بين المللي امروزي
هم اكنون كه حرفه طبابت را براي خود اختيار مي كنم با خود عهد مي بندم كه زندگيم را يكسره وقف خدمت به بشريت نمايم و احترام و تشكرات قلبي خود را به عنوان دين اخلاقي و معنوي به پيشگاه اساتيد محترم تقديم مي دارم و سوگند ياد مي كنم وظيفه خود را با وجدان و شرافت انجام دهم. اولين وظيفه من اهميت و بزرگ شماري سلامت بيمارانم خواهد بود. اسرار بيمارانم را هميشه محفوظ خواهم داشت. شرافت و حيثیت طبابت را از جان و دل حفظ خواهم كرد. همكاران من برادران و خواهران من خواهند بود. دين، مليت، نژاد، عقايد سياسي و موقعيت اجتماعي هيچگونه تأثيري در وظايف طبی من نسبت به بيمارانم نخواهد داشت. من در هر حال به زندگي بشر كمال احترام را مبذول خواهم داشت و هيچگاه معلومات طبی ام را برخلاف قوانين بشري و اصول انساني به كار نخواهم برد. آزادانه به شرافت خود سوگند ياد مي كنم آنچه را كه قول داده ام انجام دهم.
در آخر میتوان از نقش شخصیت های جهانی طب که فرزندان این خطه با شکوه بوده چون ، ابوریحان بیرونی ، ابن سینای بلخی ، ذکریای رازی و فخر رازی یاد کرد که زاویای تاریک تاریخ عصر شان را روشن کرده ولی در کنج زاویه های تاریک تاریخ مان بسر میبرند .
تاریخ همچو پنجه ی نقاش چیره دست
تصویر صادقانه ی از ما کشیدنیست
مآخذ
1- عروضی سمرقندی، چهار مقاله، به اهتمام: محمد معین، تهران، صدای معاصر، 1382، چ 12، ص 109.
2- عنصرالمعالی کیکاووس بن وشمگیر، قابوس نامه، به اهتمام و تصحیح: غلام حسین یوسفی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1385، چ 14، ص 180.
3- حکیم نظامی گنجه ای، کلیات خمسه، تهران، امیرکبیر، 1377، چ 7، ص 385.
4- قابوس نامه، ص 181.
5- چهار مقاله
6- کلیله و دمنه
7- انسان – دکتر علی شریعتی
8- جهت گیری طبقاتی اسلام – دکتر علی شریعتی
9- انسان در جستجوی معنا- دکتور فرانکل
10- اخلاق پزشكي و تشريح از نظر علماي اسلام ي – علامه حسن حسن زاده آملی
11 – اخلاق پزشكي نويسنده : تري . ام پرلين”ترجمه”
12- رضايت خاموش (مجموعه کتابهاي اخلاق پزشكي) – نويسنده : جن ويسيک “ترجمه”
13-طب اسلام ي در قرن نهم ميلادي نوشته مانفرد داولمان – ترجمه دکتر سيد علي طبري پور
14- موارد کلاسيک در اخلاق پزشكي (ج دوم) – نويسندهکرگوري – اي پنسي “ترجمه”
26 ،نوامبر ، 2012
Posted on November 26, 2012, in Uncategorized. Bookmark the permalink. Leave a comment.
Leave a comment
Comments 0